Home Up Feedback Contents Search

   تار نمای دل باخته ایران

 

 

 

 

 

وصيت نامه داريوش کبير به فرزندش خشايارشاه

شکوه تخت جمشيد

برای ديدن فيلم اينجا را کليک کنيد

تخت جمشيد

تخت جمشيد، که ايرانيان  پارسه و يونانيان پرسپوليس ميخواندندش، نه يک پايتخت سياسی بلکه کانون ملی و نماد يکپارچگی شاهنشاهی نوپای هخامنشی بود. آنچه بنيانگذار تخت جمشيد، داريوش بزرگ در نظر داشت، دولتی بود که در سايه اقتدار آن اقوام گوناگون با خصوصيات فرهنگی و سنتهای خاص خود و با حفظ زبان و مذهب و آئينهای خود  به آرامش در کنار يکديگر زندگی توانستند کرد

اصولی که بر پايه آنها شاهنشاهی ايران 2563 سال پيش بدست کورش کبير بنيان نهاده شد، دگربار در سنگ نبشته ای از داريوش متجلی می شود:
 
 " من، داريوش شاه، ناتوانان را پشتيبان هستم و اجازه نخواهم داد که توانمندان به آنان بيداد روا دارند. ...ای مردم، به اراده اهورامزدا من، داريوش، از شما ميخواهم که ناتوانان را پشتيبان باشيد و در برابر توانمندان و توانگران بيدادگر بايستيد

روح اغماض، تسامح، دادگری و انساندوستی در دولتی که به رسالت اخلاقی خود نيک آگاه بود و خود پرچمدار اين آرمانها بود، ميبايست در معماری و هنر آن نيز بازتاب ميافت. مظهر اقتدار و عظمت شاهنشاهی ايران تخت جمشيد بود و هنر آن اقوام و نژادهای گوناگون ، از ليبی و اتيوپی و مصر تا هندوستان، از رودخانه دانوب تا رود سند، از کوهستانهای قفقاز تا دشتهای آسيای ميانه و از درياچه آرال تا خليج فارس،همه را اطمينان بخش اين نکته بود که صرفنظر از نژاد، مذهب، رنگ پوست و زبان، اعضا برابر يک جامعه بزرگند

داريوش معماران و هنرمندان را از چهارگوشه شاهنشاهی پهناورش گرد آورد تا با مصالح و فنون خاص خود و طرح ريزی و اجرای ايرانی بناهايی بيافرينند که تا آنزمان در جهان همتايی نداشتند و از نظر مقياس و شکوهمندی و نيز ابداع فنون نوين معماری و ظرافت به کمال رسيده شان در زمره عجايب دوران باستان بشمار ميروند.