Home Feedback Contents Search

   تار نمای دل باخته ایران

 

 

 

 

 

به ياد دکتر هما ناطق

هوشنگ معين زاده: نقدی برانديشه های برتراندراسل فيلسوف انگليسی

 

 

         

 

گفتارِ کدبان هومر آبرامیان درباره کتاب بشارت هوشنگ معين زاده

                           

  مژده !   کتاب :  سفرنامه دنیای ارواح نیز  منتشر  شد

نگاهی نقد گونه به نوشته دکتر اسماعیل نوری علا

روزنامه عصرامروز 26 آپريل 2010 : در سوگ استاد گرانقدرم شجاع الدين شفا

رازی:

ستارۀ درخشان آسمان فرهنگ و تمدن بشری

رضا شاه بزرگ ، پادشاهی که بزرگترين حق را به گردن مردم ايران دارد

پیام یک سرباز دور از وطن

در سوگ دوست فرزانه ام  دکتر محمد عاصمی

Leila Pahlavi June 13 2009-ليلا پهلوی 23 خرداد 1388- پاريس

چگونه جمهوری اسلامی را به کناره گيری بکشانيم

سخنان ميرزا آقا عسکری « مانی » در باره رضا فاضلی

در شش بخش VOA  خرافات : موضوع مصاحبه هوشنگ معين زاده با صدای آمريکا

Part I 

Part II

Part III

Part IV

Part V

Part VI

خرافات در اسلام آخوندهای شيعه

کتابگزاری کیهان: درباره « ظهور » دکتر شجاع الدين شفا

نقدی بر بشارت، خدا به زادگاهش باز می گردد: از رضا اغنمی

بازتاب آوازه « ظهور » بقلم دکتر محمود خوشنام: نيمروز ، شماره 1011

بازتاب کتاب « ظهور » به قلم نويسندگان

بازخوانی و معرفی کتاب ظهور- يوتيوب

بازخوانی و معرفي کتاب  « ظهور » بخش دوم - يوتيوب

يکي ديگر از علايم ظهور

امام زاده سيار

نگاهی به مقاله ، «خدمت نا خواسته ولایت فقیه به سکولاریسم!» نوشتۀ دکتر اسماعیل نوری علا

با شمايم ! ای انسانهايی که با خردِ خود سروکار داريد و نه با خرافات و احاديث دکٌاندارانِ دين

جزيره بيداری     بخش چهارم کتاب بشارت را بخوانيد و ديگران را نيز در جريان بگذاريد

نقدی از ايران بر کتاب - بشارت

سفر اندازی در بلاد غرب - خيام و آن دروغ دلاويز

صمد آقا و آقا "عج" - قسمت اول

صمد آقا و آقا "عج" - قسمت دوم

صمد آقا و آقا "عج" - قسمت سوم

صمد آقا و آقا "عج" - قسمت چهارم

نقد و معرفی کتاب « ظهور » در نيمروز لندن: بهرام معصومی

نقدي از شاعر محترم آقاي مسعود سپند : درباره کتاب « ظهور » حکايت من و امام زمان

تصويرهای مربوط به ظهور حضرت مهدی ، صاحب الزمان ع

به بهانه انتشار کتاب ظهور

گاهنوشت های یک ایرانی

باد تا فانوس شیطان را بر آویزم ، بر بلند کاج کوچه بن بست

آزاد شوید تا پرواز کنید: پیامی است از هوشنگ معین زاده به همه زنان مسلمان  ایران و جهان

متن سخنرانی هوشنگ معین زاده در پالتالک-07.09.2006

پیامی کوتاه از شجاع الدین شفا درباره معین زاده در پال تالگ

بشارت ! خدا به زادگاهش باز می گردد:دکتر تورج پارسی

سپاس نامه هوشنگ معین زاده به گردانندگان اطاق ادبیات و فرهنگ، در پال تالک

پنجشنبه هفتم سپتامبر 2006 ساعت بیست: سخنرانی هوشنگ معین زاده در  اطاق ادبیات و فرهنگ ، در پال تالک

پس از مولانا،جلال الدین «بلخی» جایگاه حکیم عمر خیام«نیشابوری» را به جهانیان بشناسانیم

متن کامل کتابهای هوشنگ معین زاده

هم ميهنانی که مايلند به آگاهی درباره کتابهای هوشنگ معين زاده دست يابند، همينجا کليک کنند

زندگیينامه هوشنگ معين زاده

آیا خدا مرده است ؟

کمدی خدایان

آنسوی سراب

خیام و آن دروغ دلاویز

پیامبران خرد

در کتاب  « آیا خدا مرده است» برگ 211 ، پاولوس ، پیامبر عیسی مسیح، در پاسخ به پرسش نویسنده که می پرسد:  حال که روشن شد که « خدا » انسان را نیافریده ، بلکه « انسان » است که خدایان را می آفریند. به نظر شما تکلیف مردم با این خدایان گوناگون چیست ؟ پاسخ آنهایی که می پندارند خدایشان مرده است ، کدام است ؟ و بشر با مسأله بی خدایی چه باید بکند ؟ پاولوس خنده ای کرد و گفت :  از آغاز پیدایش داستان خدایان، جماعت کثیری به وجود این خدایان مشکوک بودند و عدة زیادی هم بوجود آنان باور نداشتند . اما به دلیل وجود اکثریتی که خدایان را منشاء همة نیکیها و بدی های زندگی خود می دانستند ، ناچار بودند با این موهوم مدارا کنند .    آنچه مسلم است هر انسان خردمندی با اندک تأملی در مسأله خدا در می یابد که این موجود وهمی هیچگونه تاثیری در سرنوشت او و همنوعانش و سایر موجودات ندارد.    انسان ها یا خردمند هستند و یا به دور از این ویژگی . آنهایی که به سلاح خرد مجهزند ، نیازی به تکیه گاه دیگری جز خویشتن و همت همنوعانشان ندارند . برعکس کسانی که با خرد و معرفت بیگانه اند ، ناچارند به خدایانی متوسل شوند که تمشیت امور زندگی شان را بر عهده بگیرند. به زبان ساده تر کسانی که به دانش و معرفت خود و همنوعان خردمندشان متکی هستند ، نیازی به خدا ندارند و تکلیفی هم ندارند .   اما کسانی که بی بهره از دانش و معرفت هستند و اطمینانی به ارزش والای ذاتی خود ندارند ، می توانند به خدایان موهوم تکیه کنند تا احساس بی پناهی نکنند. منتهی چنین کسانی حق ندارند بیش از آن بطلبند که دینشان از طرف خدایشان بدانها بخشیده است. یعنی باید همیشه به صورت «بنده» این خدایان و «مقلد» نمایندگان آنها در زمین باشند. و به سرنوشت تلخی که ادیان برایشان رقم زده، بسنده کنند و اعتراضی هم به بی سرو سامانی زندگی خود نداشته باشند و در عین حال به رفاه و آسایش و نیکبختی دیگران نیز حسد نورزند. سرنوشت خود و دیگران را با رضا و رغبت بپذیرند و آنرا خواسته و ارادة خدایشان بدانند.   اما پاسخ آنهایی که می پندارند خدایشان مرده است، اینست که به آنها تفهیم شود که خدایی به آن صورت که به آنها معرفی شده است، هرگز وجود نداشته است و وقتی چیزی یا کسی وجود نداشته باشد از میان رفتنی  یا مردنی هم نیست.  من این مطلب را قبلا برایت شرح دادم و اکنون آنرا به صورت دیگر بیان می کنم.   یکی از بزرگترین و معتبرترین خدایان، خدای مسیحیت، یعنی « پدرآسمانی » است که از نظر تعداد پیروان سرآمد همة ادیان است. این خدا همانطور که برایت شرح دادم، خدایی است که من آنرا آفریده ام. وگرنه چنین خدایی نه وجود داشته و نه مرا به عنوان رسول خود انتخاب کرده بود.   وقتی چنین خدایی در اصل وجود نداشت، چگونه می تواند بمیرد. اگر منطق مرا به عنوان آفرینندة خدای مسیحیت بپذیری که اکثر اهل نظر به آن اذعان دارند، آنوقت میتوانی این نتیجه را بگیری که داستان سایر خدایان نیز شبیه داستان خدای مسیحیت است. این هم پاسخ آنهایی که میپندارند خدایشان مرده است.    آنهایی که هوشمندانه زندگی انسان را بررسی کرده اند، می دانند که از آغاز حضور انسان در کره خاکی تا به امروز هیچ یک از مسائل و مشکلات زندگی او به دست خدا حل و فصل نشده است. انسان های خردمند جامعه بشری هستند که با هوش و همت و پشتکار خود زندگی انسان را از حالت حیوانی به صورت انسانی در آورده اند و روز به روز هم در حال تحول و تکامل بخشیدن به آن هستند

 

پیامی از دل تاریخ  : برگرفته از برگ 234 کتاب ، آیا خدا مرده است ؟

در هر حال، گذشته ها گذشته است و یادآوری تلخی های آن نیز سودی به حال و احوال مردمان امروز ندارد.   من به عنوان پیغمبر اسلام وظیفه خود می دانم که به پیروانم بگویم که:   - من فقط پیغمبر قوم عرب بودم نه اقوام دیگر .این موضوع را به صراحت در کتابم قرآن ذکر کرده ام و به عنوان یادآوری از همة مسلمانان می خواهم که برای قبول این حرف من آیات « 4 سورة ابراهیم، 47 سورة یونس، 7 سورة شوری، 192 تا 196 سورة شعراء » را یک بار دیگر بخوانند.    - لباس اسلام تنها به قد و قواره مردمان بت پرست عرب دوخته شده است، نه برای ملت هایی که خود خدا پرست بودند.  به همین علت نیز می بینید که بیشتر احکام و دستورات اسلام برگرفته از آداب و رسوم و سنن اعراب است.    - آنچه در قرآن آمده و هر آنچه به عنوان سنت از کردار و گفتار من برگرفته شده ، مربوط است به همان ایامی که من قیام کرده بودم و قصدم جایگزین کردن آن احکام و دستورات بجای سنت های کهنه دوران جاهلیت عرب بود و صرفاٌ هم برای « اعراب  آن زمان » .   - خود من در طول بیست و سه سال با وجود اینکه گفته بودم آیات قرآن وحی مُنزل است، مرتب آنها را عوض و آیه های  نویی جایگزین آنها می کردم. خوشبختانه این روش من به صورت آیه های « ناسخ و منسوخ »  همچنان باقی و مورد توجه است. همین عمل من نشان دهنده اینست که حتی آیه های قرآن قابل تغیر و تبدیل است. وقتی که تعداد کثیری از آیه های نازل شده « حدود 250 آیه » در طول بیست و سه سال شامل تغیر و تحولی « ناسخ و منسوخ » باشند، مسلماٌ با گذشت بیش از هزار و چهارصد سال تکلیف بقیه آیه ها روشن است.   - یک بار یادآور شدم و از نو تکرار می کنم که من از طرف پروردگار عالم به سمت پیغمبری مبعوث شده بودم، از اینرو حق و اجازه برپا کردن حکومت به خاطر دارا بودن مقام پیغمبری نداشتم. پس چطور ممکن است، شریعتمدار دین من، به خود اجازه می دهند که به پیروی از دین اسلام، حکومت تشکیل بدهند. آنهایی که مسلمان هستند و به قرآن و آیات آن اعتقاد دارند با خواندن آیات « 41 سورة الزمر، 2 سورة هود، 82 سورة نحل، 107 سورة انعام » می توانند این اصل را دریابند. من که رسول خدا بودم وظیفه ام « اندرز و بشارت و اتمام حجت » بود.   خداوندگار عالم حتی مرا وکیل بندگانش هم تعین نکرده بود، زیرا قصد حکومت و هدف ایجاد دین واحدی را نداشت. اگر خدا می خواست، همه مردمان را تحت لوای یک دین و یک حکومت درآورد، حداقل این مطلب را در کتاب قرآن به من تذکر می داد و می دانیم چنین تذکری نداده است، بلکه برعکس طی آیات « 99 و 100 سورة یونس، 8 سورة فاطر، 186 سورة اعراف، 31 سورة مدثرو31 سورة رعد » تاکید کرده اند که هدایت همگان برعهدة خود خداست، نه رسول خدا، چه برسد به متولیان شریعت او، بنابراین ، هر کس چنین ادعایی بکند از جملة دروغگویان و نا مسلمانان است.   - من گفته ام و تکرار می کنم که در دین اسلام روحانی به صورتی که امروزه در میان مسلمانان و بویژه در مذهب شیعه رواج دارد، وجود ندارد. هرکسی که خود را روحانی و متولی دین اسلام قلمداد بکند، کارش جز شیادی و فریبکاری و نیرنگبازی نیست.   هیچ مسلمانانی نباید از چنین شیادان فریبکار پیروی کند. من بارها گفته ام که هر مسلمانی می تواند مستقیما با خدای خود به راز و نیاز بپردازد، بی آنکه نیازمند هیچ واسطه ای باشد. مگر در آیة « 60 سوره یونس » خدا نمی گوید : « مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم»  مگر معنی آیه ، این نیست که هر کسی باید خودش خدایش را بخواند ؟ آیا در این آیه اشاره ای به من پیغمبر شده که مشتی دغلباز مدعی وساطت بین خدا و بندگان او بشوند. مگر خداوند در آیه « 186 سوره بقره » نگفته است : « و هرگاه بندگان من در باره من پرسیدند، بگو من نزدیکم و دعای دعا کننده را به هنگامیکه مرا بخوانند اجابت می کنم » آیا در این آیه در باره دلالان بین خدا و بندگان او حرفی زده شده است ؟ - همانطور که در قرآن آمده است، پرداخت هیچ گونه وجهی اعم از صدقه و غیره به اشخاص لازم و ضروری نیست. اینگونه بخشش ها هیچگونه ثوابی برای پرداخت کننده به بار نخواهد آورد. دلیل روشن آن نیز آیه « 13 سورة مجادله، 9 سورة انعام، 47 سورة سباء، 86 سورة ص » قرآن است که خداوند مسلمانان را از پرداخت صدقه و غیره حتی به پیغمبر خود معاف کرده است. از آن گذشته، امروزه هر ملتی حکومتی دارد که مسئول اداره مملکت خود است و مطابق قوانین عرفی نیز هرکس موظف است برای اداره امور جامعة خود مالیات پرداخت کند که این همان خمس و زکاتی است که ما در زمان خود از مردم می گرفتیم. این مالیات باید توسط دولت دریافت شود، نه کسانی به عنوان مجتهد و مرجع تقلید و غیره.    - کسانی که به عنوان سید و اولاد پیغمبر به دریوزگی مشغولند و یا به نام سادات حق و حقوق ویژه ای از مردم می طلبند، مردمانی شیاد و حقه باز هستند. چنانکه فرزندانی از من بعد از هزار و چهارصد سال هنوز باقی مانده باشند، آنها هم باید مانند سایر مردم کار بکنند و معاش خود را تامین نمایند. هیچکس حق ندارد به این افراد به اسم « سید اولاد پیغمبر » کمک ومساعدت کند، ضمن اینکه اکثر این مدعیان، سادات دروغین هستند، اگر هم راستین باشند باز هم اجازه ندارند از دسترنج دیگران زندگی کنند. من به زبان خود گفته ام که ما پیامبران ورثه نداریم و وارث بجا نمی گذاریم. بنابراین، دلیلی ندارد که به اسم ما کسانی از پیروان ما حق و حقوق بطلبند

درباره کتاب « خدا به زادگاهش بازمی گردد » منتشر شده در کاوه

نقد و معرفی کتاب« بشارت» از شهریار شیرازی

نامه ای از دکتر محمد عاصمی ، مدير مجله کاوه

به نقل از : مجله ره آورد شماره 79- نقد و معرفی،« بشارت» خدا به زادگاهش باز می گردد

ديدار و گفتگو با « امام خمينی » در کره ماه: به نقل از کيهان لندن شماره 860 ژوئن 2001

آقای منتظری! : از هوشنگ معين زاده

آقای خاتمی: از هوشنگ معين زاده

نگاهی نقد گونه به نوشته دکتر اسماعيل نوری علا: خدائی که ربوده شده