|
|
از بس ستاره کشتید روی زمان سیاه است
بیرون شو ای سیه جان این خانه جای عشق است پایان این سیاهی ، خود ابتدای عشق است
آن لاله های خونین بر پهنه ی دماوند هم خود درفش عشق و هم جای پای عشق است
با عشق می ستیزی ، از عشق می گریزی فریاد پاک جانان ، شور و نوای عشق است
اعدام عشق تا کی ؟ ای از خدا بریده الله تو همانا ایرانخدای عشق است
ای شبنهاد شبدل ، خورشید ما به منزل چون بردمد تو جایت ، در زیر پای عشق است
خفاش کور جهلت ، افتد به خاک ظلمت این سرزمین به زیر بال همای عشق است
هرچند ارمغانت ویرانی است و نکبت پرواز ما ازین دام با بال های عشق است
ای نفرت مجسم ، خاک مرا رها کن جای تو نیست دیگر آنجا که جای عشق است
خون ها که ریخت بر خاک،سرها که رفت بر دار شد واژه ی سرودی،کاو خود صدای عشق است
خواهم که جان و سر را بهر خرد گذارم ناقابل است اما این خونبهای عشق است
|
|