چون دم از مهرورزی، از دل و جان مهر بورز
بگذر از رنگ و ريا، پاک روان مهر بورز
معنی مهر، صفای دل و
ابراز وفاست
بگشا پنجره ی عشق نهان مهر
بورز
به قدم يا به قلم يا به نگه يا
به سخن
هر طريقی که ميسر شود آن، مهر بورز
زندگی پاره ی عمری ست،
غنيمت دانش
لحظه هايی است دمادم
مهر بورز
به بهين های هنرهای زمان مهر بورز
دشمنی ميوه ی تلخی است که
شيرين نشود
از خود اين زهر هلاهل برهان، مهر بورز
تو قدم نه به صفا تا
که به دل راه کنی
بهر اين خواسته، تا حد توان، مهر بورز
مهربانی و عطوفت، گل باغ
مستی است
بهره ای گير ز گلزار جهان مهر بورز
فرستی هست اگر،
تا نفسی می آيد
قدر اين عمر گرانمايه بدان
مهر بورز
مهربانی کن و، انديشه
ز پاداش مکن
اجر تو هست در اين مهر عيان مهر بورز
دست افتاده بگير از ره
احسان ، واله
بی نوا را به نوايی برسان
مهر بورز